!!!فرهاد کوه کن

Thursday, September 30, 2004

سلام
این هفته پرکاری برای من بود و با شرایط کاری اینجا بیشتر آشنا شدم
امروز با این رییسهای انگلیسی یه میتینگی داشتیم درباره کار و حالا باید بشینی و اونا هم انگلیسی بلغور می کنند و تو هم باید چهار جفت حواست باشه که چی می گن و اگر ازت سوال کردند درست جوابشون رو بدی
واقعا مارمولک ترین مردم قطعا همین انگلیسی ها هستند و من به وضوح تو این مدت اینو درک کردم
راستی این روز جهانی ایمنی بود و فردا به این مناسبت barbecue داریم
اینجا ظاهرا رسمه . یه جور مهمونی هستش که تو فضای باز برگزار میشه .

Monday, September 27, 2004

سلام
از ین سکو به این سکو , شدم یه پا دریانورد فردا تازه دوستم به من ملحق میشه و چون دفعه اولشه من باید مواظبش باشم و او نو باید با اینجا آشنا کنم خلاصه کوری عصا کش کور دیگه ای میشه ;)
من اینجا در کل درسته که زیانم خیلی بهتر شده ولی هنوز مشکل دارم به خصوص با یه استرالیا یی بد لهجه که با هاش ارتباط کاری هم دارم چون طراح و مجری IT اینجاست
دلم خیلی تنگ شده یاسه خونه و تهران ولی خوب یه هفته دیگه هم هستیم

Saturday, September 25, 2004

سلام
امروز همکارم به من گفت که یه هفته بیشتر بايد بمونم و این خبر خوبی برای من نبود چرا که خودمو آماده رفتن کرده بودم و ابنکه کاملا دست تنها هستم و می رم SLQ
در آنجا همون سکوی سروش هستش شرایط سختی هستش و اتاقهای کوچیکتری داره و چون حالت مرکزی داره و اکثر ملت انگلیسی زبان هستند در صورتی که در FSU به دلیل اینکه قدیمی تر بودن و اینکه در حقیقت کشتی هستش شرایط بهتری برای کار وجود داره
یواش یواش دارم سختی کار رو اینجا بیشتر درک می کنم . از این سکو به اون سکو به وسیله قایق و حالا این وسط هرار جور اتفاق بیفته واینکه نباید اشتباه بکنی چرا این وسط دریا شانس جبران اشتباه کمه . تو این مدت احساس می کنم زبانم خبلی بهتر شده .
تو SLQ با یک ایرلندی تو یه اتاق هستیم . به نظر آدم خوبی می آد و کمی دبوونه ;)
تجربه IT اینجا واقعا منحصر به فرده . و این به همه سختی هاش شاید بیارزه .

Thursday, September 23, 2004

دیروز رفتیم سکوی نوروز (NLQ) که با قایق رفتیم و چیزی حدود 2 ساعت تو راه بود تا رسیدیم . سکوی نوروز کوچیکتر و خلوت تر از سروش هستش . تجربه سفر دریای با قایق توی خلیج فارس تجربه جالبی هستش . در نوروز به به همرا ه دوست و همکارم به کارها رسیدگی کردیم . OIM اونجا یه هلندی بود که به نظر خیلی پرحرف اومد . دیگه اینکه اونجا 2 نفر فرانسوی هم بود و تا حالا ندیده بودم
برگشت که می خواستیم بیاییم کاملا شب شده بود و سفر دریایی در شب در خلیج فارس رو هم تجربه کردیم . این سکو ها در شب جلوه و جلا ل خاصی دارند و تصور کنید یه ساختمان بزرگ فلزی نورانی در وسط آبها . به نظرم خیلی زیباست

چند روز قبل رفتم به یکی از سکوهای نزدیک سروش . قایق بزرگی اونجا لنگر انداخته بود و من یه چند ساعتی درون اون قایق بودم. این شل ی ها وقتی جایی میرند اولین چیزی که می خوان IT و Telecom هستش و باید به صورت Wirless اون قایق رو به سبکه خودمون ول می کردیم تا طرف EMAIL هاشو چک کنه
زندگی توی این قایقهای کوچک بسیار سخت به نظر می رسه و وقتی از خدمه اون قایق پرسیدم چند وقت در اینجا هستیید می گفتند 6 یا 7 ماه که واقعا سخت به نظر میرسه . و اغلبشون تشنه حرف زدن با آدمها یی بودند که از بیرون می آمدند . قایق به نسبت کشتی خوب کوچیکتر هستش و همین مشکله و اغلب به دلیل وزن کمترش تکون بیشتری داره


Monday, September 20, 2004

سلام
دیروز روی سکوی شناور FSU برنامه Export داشتیم
کار حساس و دقیقیه . باید کشتی نفت کش با دقت نزدیک بشه و از طرفی چند قایق دیگه باید مواظب باشند که کار از کنترل خارج نشه و دو کشتی به هم برخورد کنند و مرتب کشتی رو مهار می کنند

دیروز یه چیزه جالب پیش اومد. اینجا یه compboss هندی دارم به نام "فوزی " یه مرد جوان مسلمان هندی که بسیار گرم و آدم خوبیه . دیروز یکی از بچه های ایرانی به شوخی بهش میگه : " دهنتو سرویس " و فوزی می پرسه که این جمله چه معنی میده ایرانی هم به شوخی میگه این یه جمله تعارفی مثل " حال شما چطوره " در فارسی هستش
فرداش فوزی به FSU Had رو میبینه و بهش می گه : " سلام دهنتو سرویس " یه دفعه FSU head قیافش عوض میشه و با تعجب می گه Do you know what you tell me ?
اینجاست که فوزی دوزاریش می افته که گاف داده و گزاشتنش سر کار ;) حالا این دهنتو سرویس اینجا شده سوژه

Saturday, September 18, 2004

وجودم با شعری تازه جان می گیره و یادت رو تو دلت زنده می کنه
جانی دوباره می گیرم . صدا یی می آد . صبر کن صبر کن
ومن صبوری را خوب میدونم

دسته ای آدمها هستند که اصلا باهاشون راحت نیستم و نمی تونم با هاشون ارتباط درستی برقرار کنم آدمهای که نگاه و شخصیت پلیسی و ارتش دارند. این جور آدمها مرتب دارند درباره آدم قضاوت می کنند و به شدت از این مسیله بدم می آد و اعتماد به نفسم رو پایین می آره

توی FSU چند روزی هست که ماهواره قطع شده و ملت تو کفند و قناعت می کنند . اینم بگم در فیلد هر شب 2 فیلم از طریق تلویزیون مدار بسته پخش می کند که معمولا یه فیلم آمریکایی و کانال دیگه یه فیلم هندی یا ایرانی و این هندی ها هم که جدا خوره شو و فیلم هندی هستند
فردا باید برم یه سکوی دیگه نمی دونم چی میشه . تا حالا اونجا نرفتم .سکوی قدیمی سروش .
امروز یه پاکستانی به نام عدنان که ریشی شبیه بن لادن داشت ازم اسممو پرسید و وقتی گفتم فرهاد گفت پس شیرین کجاست :) کمی تعجب کردم که اونها هم قصه شیرین و فرهاد رو شنیدند جهانی بودیم خودم هم نمی دونستم ;)

Friday, September 17, 2004

سلام
اینجا دلت بعضی وقتا تنگ میشه ولی من خوش شانسم چرا که اتاقی که محل کارم هست در با لاترین نقطه کشتی قرار گرفته و در حقیقت همون اتاقی بوده که سکان کشتی در اون قرار داشته و کشتی از اونجا توسط کاپیتان هدایت می شده و هر وقت بخوام میرم بیرون و به دریا نگاه می کنم و نگاه به دریا آرامش خاصی به من میده که فراموش شدنی نیست
خلیج فارس از اینجا خیلی قشنگه . به خصوص طلوع و غروب اون که حرف نداره

دیروز صبح زود یعنی صبح خیلی زود آژیر رو به صدا در آوردن و همگی رفتیم Master point بیچاره دکتر زیر لب غر می زد که مگه آزار دارند اول صبحی :)
خلاصه خوش گذشت :)

سلام
امروز ديدم که زِيتون برام comment گذاشته . خوشحال شدم چون من همیشه وبلاگش رو می خونم و البته اینم به زیتون بگم که من وبلاگم خیلی قدیمی هستش و شاید جز اولین کسا باشم که وب لاگ درست کردم ولی خوب ذوق و حوصله کسایی مثل زِيتون رو نداشتم .اون خیلی با سلیقه و قشنگ می نویسه و شاید نگاه حرفه ای تری داره.
حالا که یاد می کنم بگذارید از کسایی مثل افکار پراکنده یک زن منسجم و یا لامپ یاد کنم که اون اوایل همیشه وبلاگشون رو می خوندم و ناگهان دیگه ننوشتند به خصوص افکار پراکنده یک زن منسجم(ندا) که هنوزم اگر به وبلاگش سر بزنید خالی از لطف نیست.
راستی کسی می تونه به من در مورد مرتب کردن و گذاشتن آرشیوم در وب لاگم به من کمک کنه ؟؟ ظاهرا درست کار نمی کنه :(


Wednesday, September 15, 2004

سلام
من بعد از دو هفته برگشتم Offshore ولی این بار اصلا احساس جالبی ندارم
اینجا دفعه اول جذابه ولی بعدا نه .
در تهران که هستم اصلا وقت یست ولی اینجا وقت زیاد هم می آری که این یکی خیلی خوبه
ولی از حق نباید گذشت که پیدا کردن دوستان جدید خیلی اینجا خوبه . اینجا بخواهب نخواهی جو صمیمانه تری بین آدمها پیدا میشه .