!!!فرهاد کوه کن

Friday, December 28, 2001

سلام
حال عجيبي دارم , امروز صبح كه داشتم تو خيابون قدم ميردم همش به ياد دوستم بودم كه مي خواد ازدواج كنه و احساس كردم خيلي دلم براش تنگ شده .
خدا كنه موفق باشه و سلامت
ما آدمها همه يه عشقي داريم كه مال ماست و بايد اون رو پيدا كنيم . خدا كنه همه به عشقشون برسند

Friday, December 21, 2001

سلام
اين درسته كه يك بلوغي به نام بلوغ احساسي وجود داره .شايد من تا 2 سال پيش با هر دختري آشنا مي شدم شايد زود عاشقش مي شدم ولي حالا فهميدم كه عشقي واقعي و حققيقي هست كه بر اساس شناخت باشه . هر انساني نياز به عشق داره و عشق عالي ترين نياز بشره ، نمي دونم افلاطون گفته ، ارسطو گفته كه انسان حيوان ناطقه ولي به نظر من بزرگترين وجه تمايز انسان اينه كه عاشق ميشه , نگاه كنيد ببينيد زيباترين ساخته هاي بشر, تو اون دستهاي عشق رو مي بينيد
اگر آدمها كمي فقط كمي عشق رو باور مي كردند دنيا خيلي قشنگتر ميشد.

Thursday, December 20, 2001

salam

llklk

سلام

Friday, December 14, 2001

دلا شب ها نمي نالي به زاري
سر راحت به بالين مي گذاري !
تو صاحب درد بودي ناله سر كن
خبر از درد بي دردي نداري .
بنال اي دل كه مرگت زندگانيست

مباد آن دم كه چنگ نغمه سازت
ز دردي برنيانگيزد نوايي
مباد آن دم كه عود تار و پودت
نسوزد در هواي آشنايي
دلي خواهم كه از او درد خيزد
بسوزد‚ عشق ورزد‚ اشك ريزد!

به فريادي سكوت جانگزا را
به هم زن‚ در دل شب‚ هاي و هوي كن
و گر ياراي فريادت نمانده ست
چو مينا گريه پنهان در گلو كن
صفاي خاطر دل ها زدرد است
دل بي درد همچون گور سرد است!

تلفن خونمون زنگ زذ پشت خط يه دوست بود ‚ ميخواست خداحافظي كنه ‚ براي هميشه داره ميره آلمان
نمي دونم چرا هنوز دوستش دارم با همه، ..... يگذريم.

Tuesday, December 11, 2001

>سلام
چند روز پيش داشتم مجله هاي قديمي اتاقم رو مرور مي كردم چشمم به مجله زنان 1376 افتاد .
اون رو ورق زدم و توي اون يك مصا حبه ديدم و به نظرم جالب اومد اون رو اسكن كردم و توي اين سايت گذاشتم
متن كامل مصاحبه
خوندنش خالي از لطف نيست. يك عشق مثلثي متفاوت

Thursday, December 06, 2001

سلام
تو رو خدا اگر كسي نظري داره به من بگه
وب لاگ ندا رو خوندم و كلي خنديدم و بدجوري به خوندن وب لاگ ديگران عادت كردم و بعضي از اونهها واقعا خوندني هستش
ديشب با دوستم درباره كارم صحبت كردم و اون كلي منو راهنمايي كرد. من دوستان بسيار بسيارخوبي دارم و داشتن دوست خوب بي نهايت ارزشمنده.


ٍ سلام

Wednesday, December 05, 2001

سلام
ماندن يا رفتن مسيله اينست !!
ميخوام كارمو عوض كنم ولي از يه طرف دلم نيست از دوستام جدا بشم هميشه از 2 راهي بدم مي اومده ولي آدميزاد هر روز با اون درگيره ومجتوره تصميم بگيره بغضي هاشون هم مسير زندگي آدم رو عوض مي كنند.
بمونم يا برم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Sunday, December 02, 2001

Farhad

سلام
شب تو مسير خونه با دوستم سوار تاگسي شديم بارون هم مي اومد.توي راه دوستم بدون مقدمه گفت: ُ ميشه يه روز اوضاع ايران درست بشه ؟ ً
منم گفتم آخه منظورت از درست شذن چيه؟ ً اون گفت خيلي چيزها مثلا همين ترافيك و فرهنگ ترافيك .خلاصه بحثمون تو اين زمينه بالا گرفت واز خيلي چيزها با هم گفتيم از اينكه اساسا خود اتومبيل و فرآيند توليد و به بازار اومدن اون تو ايران اشتباه هستش و تو اين 10 سال اوضاع به دلبل سوء مديريت بدتر هم شده و فرهنگ غمومي به جاي رشد ، پس رفت داشته. بله وقتي قراره يه پيكان قراضه خرج يه خوانواده رو بده توقع ديگه هم نميشه داشت. تا همين 10 سال پيش من يادم نمي آد كه غير ماشين نارنجي سوار ماشين ديگه اي يشم ولي حالا چي؟ كاملا بر عكس شده .
تو همين افكار بودم ياد تيتر روزنامه ها افتادم : ً فرار مغزها با مها جرت نخبه ها فرق مي كنه و مهاجرت نخبه ها نگران كننده نيست ً
خوب سوال اينجاست كه اگر نخبه ها از كشور برن پس كي بايد اوضاع رو اصلاح كنه؟؟؟ نمي دونم ، شايد حكومت كردن بر يك عده آدم معمولي خيلي راحت تر باشه !!! اصلا همون بهتر كه نخبه ها برن جا براي بعضي ها باز ميشه .
باز اين سوال اومد تو ذهنم كه آيا روزي رو ميبينم كه كه ايران من به سطح قابل قبولي از رشد تو همه زمينه ها برسه ؟؟؟؟؟
ايا كسي هست به اين سوال پاسخ بده؟؟؟ آخر كي ؟؟؟10 سال 100 سال 200 سال كي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Saturday, December 01, 2001

سلام
شب كه از مراسم افطاري دوستم اومدم خونه تلويزبون برنامه اي داشت كه در اون بهترين هاي يك شبكه را معرفي وجايزه ميدادوازطرف مردم كه تو نظرخواهي اون شبكه شركت كرده بودند ، جايزه بهترين بازيگرمرد رو به حميدلولايي ، بازيگر نقش خشايار مستوفي در سريال زير آسمان شهر دادند. اونهايي كه در ايران هستند به خوبي با اين كاراكتر آشنا هستند، پيرمردي ساده وشايد نيمه ديوانه با تيكه كلامهايي خاص مثل ً ميزنم تو مخت ها !!!! ً بعد اين مطلب تو ذهنم آمد كه چرا مردم به اين جور كاراكترها علاقه نشون ميدهند ناخودآگاه ياد حوادثي افتادم كه تو ايران بعد از مسابقه هاي فوتبال اتفاق مي افته افتادم وشعارهايي مثله ً خشايار مستوفي ، مربي تيم ملي!!! ًًًً ، ياد مفاله بي افتادم از سعيد حجاريان كه تو همشهري ماه چاپ شده بود به نام ً جنبش فرومايگان ً تو اون مقاله حجاريان به اين مسئله اشاره كرده بود كه مردمي كه از نخبه ها و روشنفكرهاي جامعه شون دلسرد ميشوند ناخود آگاه به دور افرادي از جنس خشايار مستوفي جمع ميشند ، افرادي كه اصطلاحاً به اونها ً لمپن ً ميگند.
آدمهايي كه هيچ مرام و عقيده خاصي ندارند وهيچ جيز براشون مهم نيست ، چه تيم ملي ببره يا ببازه براشون مهم نيست فقط بهونه اي هست براي شلوغ كاري ومردم سرخورده هم به دور اين جور آدمها جمع مي شوند و براشون كف ميزنندو يواش يواش اين مسايل جريان و موج درست ميكنند وكسايي هم پيدا مي شوند كه موج سواري رو يلدند.خيلي از ديكتاتورها مثل هيتلر و ناپليون و رضا خان از همين جريانات بلند شدند، جريان شعبان بي مخ هم تو قضبه 28 مرداد از همين جنسه . و مردم تو ايران هم مي بينند كه از دست اصلا ح طلب ها هم كاري بر نمي آيد و مشكلي حل دميشه و ايدو از موج مهاجرتها و ديگر قضايا ديد.وهشداري هست كه من فكر كنم حجاريان به درستي اون را داده
خوب ، دارم زيادي سياسي ميشم . تا يادداشت بعد.