!!!فرهاد کوه کن

Saturday, September 21, 2002

سلام
دوستم زنگ زد گفت بيا بريم بليارد ماهم مثل بچه هاي حرف گوش كن اطاعت امر كرديم
حالا ما هم كه فقط زماني كه 9- 10 سالمون بود ميز بليارد رو تو خونه همسايمون ديده بوديم
و بابام كه با اين چوبش به توپها ميزد
خلاصه رفتيم به يكي از اين باشگاهاي بيليارد كه جديدا هم قربونش برم زياد شده
بازي بدي نيست ولي به نظرم يكخورده پيرمردي اومد حالا شايد بعدا نظرم عوض شد
در ضمن اين بازي هم مثل پاسور چندين نوع مختلف داره
تو راه برگشت از بليارد وقتي ازدوستم جدا شدم به سرم زد برم نمايشگاه كامپيوتر كه امروز
روزآخرش بود و تنهايي راهي شدم
چيزي كه در ظاهر اول به چشم من اومد كساني بودند كه تو غرفه ها بودند
خانمهاي آرايش كرده و خوشگل
جالب اينجاست كه اگر ميرفتي باهاشون صحبت مي كرديم اكثرا اطلاعات فني نداشتد و نمي تونستي
ازشون اطلا عات فني خوبي بگيري مگر هم صحبت شدن چند ثانيه با يه خانم خوشگل ;)_
چيز ديگه اينكه اكثر كسايي كه تو غرفه ها بودند از وسيله غريب و نامانوسي به نام
كراوت استفاده كرده بودند به طرزي كه ديگه اگر تو غرفه اي كروات نمي ديدي چيز عجيبي
بود در حالي كه يادمه سالهاي قبل كاملا موضوع بر عكس بود
وقتي وارد سالنها مي شديم نكته بعدي كه اين بار به گوش مي اومد هجوم انواع
موسيقي ها بودش كه با هم قاطي شده بودند و نمي تونستيم دو كلام حرف بزنيم
آقا عجب ملقمه اي بود يه غرفه آرين يه غرفه ديگه شر
و ظاهرا پر طرفدار ترين هم گروه آرين بود
در آخر هم بنده طبق معمول كيفم رو توي يكي از غرفه ها جا گذاشتم كه با بدبختي دوباره
به دست آوردم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home